در جستجوی خویش

Image and video hosting by TinyPic

من به همین راحتی در این دنیای وانفسا می خواهم در جستجوی خویش با شم . بی هیچ خویشی  آنهم در غربت.غربی.از همان نوعش که شیخ اشراق سهروردی مطرح کرده است . به هر تقدیر ما با ایشان از یک سرزمین  هستیم . تاثیر آب وهوا را هم در فرایند شکل گیری اندیشه در انسان نمی توان رد کرد. به نظرا نسان من بعد از چهل سال هم نمی تواند غربت را جانشین  وطن کند.  طعم و عطرسر زمین پدری دیگر چیزی است . جستجوی خویش در غربت نمی تواند انسان را به گم گشته او نزیک کند جون انسان از حالت طبیعی ندارد.  غربت چیزی جز درد ورنج تداعی نمی کند . باید خود را در وطن یافت . در تعامل با دوستان ویاران قدیم با خویشان واقوام  و در تعامل با چیز هایی که از روزگار گذشته باقی مانده و جهانی از خاطرات از یاد رفته را به ذهن تداعی می کند. از نظر من هیچ بنایی هر چند رفیع و شیک جای خانه های کلوخی پدر بزرگ را نمی گیرد .

 

زبانه های فراغ

 

آنها که سالها از زادگاه خود دور افتاده و زمانه فرصت  بازگشت به وطن مالوف رابرای آنها فراهم نساخته است؛  درد فراغ رابا تن وجان خود درک می کنند . من این درد را بیش از جهل سال است که باخود به یدک می کشم . درد دوری از اوریاد وزادگاه نیاکانم پری و زنجان. این دوری مرا به این فکر انداخت تا مروری به خاطرات خود وبزرکتر ها داشته باشم , ومحصول چهل ساله آن کتابی شده است با نا م تک نامه پری. این یک برون فکنی بود برای من ویک دست آوردی برای نسل های هوشمندی که همیشه ازخود می پرسند ماکیستیم واز کجا آمدهایم وبه کجا می رویم؟ پاسخ من این است که عشق به وطن از نشانه های ایمان است . ما اگر خواستیم به هویت خود دست یابیم ؛ لازم است وطن ودر اندازه کوچکتر زادگاه خود وساکنان آن رابشناسیم وبا تجلیل از پیشینیان بکوشیم خاطره آنها را زنده کنیم وبی تفاوت از کنار آن همه سختی هایی که آ نها تحمل کرده اند نگذریم و آموزه های آنان را به خاطر بسپایم.