در مکتب مرحوم سید ابراهیم
مرحوم میر ابراهیم انسانی متشرع و بسیار مورد وثوق و علاقه مردم بود . تکیه کلام ایشان نسبت به کسانی که مدام مزاحمش می شدند تا از دل خوش این سید بزرگوار بهره ای ببرند این : " قوزی پوخی اولما" بود.ملاحت طبع و صراحت بیان ایشان اعجاب انگیز تلقی می شد .
می توان مرحوم میر ابراهیم را صاحب یک مکتب طنز دانست . او خدادادی اهل مزاح و شوخی بود و هر کجا حضور می یافت شخصیتش توجه همه را به خود جلب می کرد . ازایشان طنز های زیادی در زمان حیات و پس از درگذشتش بر سر زبان ها بود . ما در فرصتی بخش هایی از سخنان و خاطرات دوست داشتنی ایشان را خواهیم آورد. در این فرصت تنها به دو عکس باقی مانده از ایشان که از آسیب زمان باقی مانده و از طریق پسرش آقا میر حبیب بدست ما رسیده است پسنده می کنیم :
کار فرمایان و خراج گذارن نفس
من خود هر چهار زندان را مدام در کنار خود لمس می کنم و از زمان های بس دور این حقیقت تلخ را فهمیده و تحمل کرده ام وتنها راه عبور از این جبریت ها را در عبور از نفس و خواسته های آن یافته ام .
اما نفس چه داستانها که ندارد و در لباس لذت طلبی و تامین نیاز های خود چه فجایعی را که برسر مانمی آورد ؟! اوبا موش مردگی خود چقدر ترحم انسان را به حود جلب نمی کند؟! و توجه به نفس خود چگونه مقدمه فرو غلطیدن به جبریت های دیگر نمی شود ؟! .
از این همه دام چگونه می توان رهید؟ به نظر می رسد همه آموزه های موسی و بودا و محمد(ص) را می توان در یک کلمه در روش رهایی از نفس خلاصه کرد .
تاریخ را در اصل دو گروه از انسان ها ساخته اند :
۱- کارفرمایان نفس .
۲- کارگران نفس .
البته ممکن است انسان فرمان بر نفس نیز تحت تاثیر فریب های آن خود را در شمار فرمان روایان تلقی کند ولی کرده ها این دو تیره از هم متمایز است . یکی زنجیر ها را پاره می کند و انسان متوجه رهایی خود از جهان وابستگی ها می شود و دیگری مدام زنجیر بر پای خود و همرا هان می گذارد .
سه نگرش به تاریخ
نگاه ما به تاریخ از سه حالت خارج نیست :
۱- نقلی
۲- علمی
۳- فلسفی
نگاه جامد به تاریخ که پدیده ها را همانند تک فریم می بیند و به رابطه آنها با یکدیگر توجهی ندارد نگاه نقلی است و نگاه مرتبط به پدیده های تاریخی که به کشف برخی از قواعد موجود در آن منتهی می شود یک نگاه علمی است و نگاه جامع به کل تاریخ یک نگاه فلسفی است .
نگاه سوم از دو نگاه پیشین بی نیاز نیست . در مجامعی که نگاه سوم شکل نیافته به این دلیل است که از دو نگاه پیشین خبری نیست .واقعه نگاری و تاریخ نگاری علمی می تواند مقدمه فهم فلسفی از تاریخ را فراهم کند . اهمیت این فهم از آن جهت است که انسان با این نگاه است که می تواند به مخزن اصلی عبرتگاه تاریخ راه یابد . جایی که بصیرت و اعتبار فراهم می آورد .
اگر مفهوم اعتبار از عبور گرفته شده باشد . در این صورت عبور انسان از گذرگاه تاریخ زمانی منتهی به فهم می شود که انسان توشه خود را از این رهگذر فراهم آورد یعنی تاریخ منشاء فهم و در شمار منابع معرفتی در آید یا دست کم انسان بتواند آن را به یکی از منابع معرفتی خود تبدیل کند .
فلسفه تاريخ
ما بیش از آن که روزگار خود را ساخته باشیم از دست آورد نسل های پیشین بهره می بریم و نسل های بعد نیز وامدار یا خراب کنش ما هستند. این نکته راز ارتیاط ناپیدای نسل ها را فاش می کند .پس نسل ها بهم پیوسته هستند و همه چیز را نمی توان از نو ساخت ولی می توان میان امور ساخته شده با استفاده از دانش هماهنگی بیشتر پدید آورد .
آیا شما به جد به گشته نگریسته اید ؟ می دانید میزان فهم انسان ها از گذشته بسیار متفاوت است ؟ چرا ؟
آیا می دانید میزان فهم ما از گذشته است که راه آینده را برای ما روشنتر می کند؟من از شما می پرسم : شما چگونه به گذشته علم می یابید ؟ چگونه آن را تحلیل می کنید و چگونه آن را قابل بهره برداری می کنید؟ آیا از قواعد آن آگاه هستید؟آیا اصولا به گذشته بها می دهید ؟ یا اینکه فقط به آینده می اندیشید؟ اگر فقط به آینده می اندشید و کار به کار گذشته ندارید چگونه می توانید باآن روبرو شوید؟ این همه تجربه را از کجامی توان بدست آورد؟ مگر می توان بدون فهم روشن زمان های سپری شده به استقبال زمان های نیامده رفت ؟ تاخاطر انسان از اندوه غروب آفتاب تیره نشده باشد چگونه ممکن است با برآمده سپاه خورشید به وجد آمده و لب به ستایش انوار آن بازکند ؟
فلسفه نوین تاریخ
بنظر می رسد هرچنددر صیرورت انسان عنصرزمان عامل بسیار تعیین کننده ای است ُ اما نه زمان و نه اموری که زمانی هستند نمی توانند بر عنصر اراده وآگاهی آدمی تفوق یابند. اینها نکاتی است که اسلام به ماآموخت . انسان با آگاهی واراده خود می تواند بر قهر و غلبه زمان و مقتضیات آن چیره شود و از این رهگذر است که تاریخ ساخته می شود .
در حقیقت تاریخ را دو تیره از انسان ها ساخته اند: دانایان و نادانان. تاریخی که مانند ارابه های گلادیاتورهای رومی عمل می کند و از روی اجساد انسان های قربانی شده می گذرد تاریخی است که بدست تادانان وستمگران ساخته می شود . اماتاریخی که بدست آگاهان به تاریخ و قواعد آن ساخته می شود نه تنها جبری عمل نمی کند بلکه جبریت هارا می شکند.
ماباید تاریخ خود را خود و با بهره گیری از حکمت و حلم بسازیم . دیدگاه نوینی که می تواند فلسفه نوینی را در فلسفه تاریخ پایه گذاری کند .