کار فرمایان و خراج گذارن نفس
من خود هر چهار زندان را مدام در کنار خود لمس می کنم و از زمان های بس دور این حقیقت تلخ را فهمیده و تحمل کرده ام وتنها راه عبور از این جبریت ها را در عبور از نفس و خواسته های آن یافته ام .
اما نفس چه داستانها که ندارد و در لباس لذت طلبی و تامین نیاز های خود چه فجایعی را که برسر مانمی آورد ؟! اوبا موش مردگی خود چقدر ترحم انسان را به حود جلب نمی کند؟! و توجه به نفس خود چگونه مقدمه فرو غلطیدن به جبریت های دیگر نمی شود ؟! .
از این همه دام چگونه می توان رهید؟ به نظر می رسد همه آموزه های موسی و بودا و محمد(ص) را می توان در یک کلمه در روش رهایی از نفس خلاصه کرد .
تاریخ را در اصل دو گروه از انسان ها ساخته اند :
۱- کارفرمایان نفس .
۲- کارگران نفس .
البته ممکن است انسان فرمان بر نفس نیز تحت تاثیر فریب های آن خود را در شمار فرمان روایان تلقی کند ولی کرده ها این دو تیره از هم متمایز است . یکی زنجیر ها را پاره می کند و انسان متوجه رهایی خود از جهان وابستگی ها می شود و دیگری مدام زنجیر بر پای خود و همرا هان می گذارد .